چهل حدیث از حضرت رضا(ع)
تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 11:28 | نویسنده : میثم shvaliasr@yahoo.com

 

 

 چهل حدیث از حضرت رضا علیه السلام

1ـ مِنْ اَخْلٰاقِ الاَنْبِیاءِ التَّنَظُّفُ

(نظافت از اخلاق پیغمبران است)

نظافت موجب پاکیِّ جسم است نظافت مایه آرام جان است

امام هشتمین فرمود با خلق: نظافت شیوه پیغمبران است

2ـ صاحِبُ النِّعْمَهِ یَجِبُ اَن یُوَسِّعَ علیٰ عیٰالِهِ

(توانگر را واجب است که در معاش خانواده‌اش توسعه بخشد)

توانگر را بود واجب که می‌بخشد زن و فرزند را از مال دنیا

دهد وسعت به امر زندگانی به شکر نعمت حیِّ توانا

3ـ مَنْ لَمْ یَشْکُرِ المُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقینَ لَمْ یَشْکُرالله عَزَّوَجَلَّ

(کسی که شکر انعام مردمان نگذرد، شکر خدای تعالی نکرده باشد)

شنیده ام که علی بن موسی کاظم خدیو طوس، بفرمود نکته ای زیبا:

کسی که نیکویی خلق را نداشت سپاس نکرده است سپاس خدای بی‌همتا

4ـ اَلْایمٰانُ اَداءُ الفَرائِضِ وَاجتِنٰابُ الْمحارِمِ

(ایمان، انجام فرایض است، و پرهیز از محرمات)

فرمود رضا امام هشتم: انجام فرایض است ایمان

دوری ز محرّمات و زشتی پرهیز ز ناصواب و عصیان

5ـ لَمْ یَخْنکَ الْاَمینُ، وَلٰکِنْ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ

(امین به تو خیانت نکرده، ولی تو خائن را امین شمرده‌ای)

کسی که بیم ندارد زکردگار علیم ورا به خدمت خلق خدا مکن تعیین امین نکرده خیانت، تو از ره غفلت امین شمرده خیانت شعارِ بدآیین

6ـ اَلصَّمْتُ بابٌ مِنْ اَبوابِ الْحِکْمَهِ

(سکوت، دری از درهای حکمت است)

زبان تو گر تحت فرمان نباشد خموشی گزین، تا نیفتی به ذلّت!

علی بن موسی الرضا راست پندی: سکوت است بابی زابوابِ حکمت

7ـ اَلْاَخُ الْاَکْبَرُ بِمَنْزِلَهِ الاَبْ

(برادر بزرگتر به منزله پدر است)

برادر چو دانا شد و آزموده ورا با پدر می‌شمارش برابر

بگفتا امامِ بحق، نورِ مطلق به جای پدر هست: مِهمتر برادر

8ـ صَدیقُ کلِّ امْرِءٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ

(دوست هر کس عقل اوست، و دشمنش نادانی وی)

به نزدیک نادان بود تارگیتی زدانش بکن گیتیِ تار، روشن

بفرمود فرزند موسی بن جعفر: ترا عقل: یار است و جهل است: دشمن

9ـ التَّودُّدُ اِلَی النٰاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ

(اظهار دوستی به مردم، نیمی از خرد است)

همیشه در پی تیمار بینوایان باش کمک به خلف، زکردار خالق احداست

امام راست دراین رهگذر، کلامی نغز: که در محبت با خلق، نیمی از خرد است

10ـ اَلتَّوکُّلُ اَنْ لَاتَخٰافَ اَحَداً الّا الله

(توکل آن است که جز از خدا نترسی)

بزن بر لطف حق دست توکل که لطف ایزدی باشد ترا بس

توکل آن بود کاندر دو عالم: به غیر از حق نترسی از دگر کس

11ـ اَفْضَلُ مٰا تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الاَذَیٰ عَنْهٰا

(بهترین صله رحم، خودداری از آزار آنان است)

فرمود رضا، ولی مطلق گنجینه علم و فضل و احسان

بهتر صله رَحِم به گیتی ست خودداری، از گزند ایشان

12ـ اَحْسَنُ النّاسِ مَعٰاشاً مَنْ حَسُنَ مَعٰاشُ غَیْرِهِ فی مَعٰاشِهِ

(بهترین مردم در زندگی آن کس است که دیگران در پرتو زندگیش بخوبی زیند)

بهترین رهرو به راه زندگی ست آن که همچون شمع، روشنگر بود

مردمان در پرتوش راحت زیند زندگی در خدمتش بهتر بود

13ـ اَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ الله، وَالاَدَبُ کُلْفَهٌ

(خرد بخشش الهی است، ولی ادب با کوشش شخص، به دست می آید)

رضا، سبط پاک رسول امین که نتوان سر از خدمتیش تافتن

بگفتا: خرد بخشش ایزدی ست ادب را به کوشش توان یافتن

14ـ لَیْسَ لِبَخیلٍ راحهٌ، ولالِحَسُودٍ لَدَّهٌ

(بخیا را راحت و حسود را لذت، نیست)

بُخل رنج است و حسادت محنت است از ولیّ آموز درس عبرتی:

راحتی در بخل نتوان یافتن در حَسَد هرگز نیابی لذّتی

15ـ مٰا الْتَقَتْ فِئتٰانِ قَطُّ الّا نُصِرَ اَعْظَمُهٰا عَفْواً

(از دو گروه متخاصم خدا آن را که عفوش بیشتر است، نصرت می دهد)

عفو آیین بزرگان باشد بخشش آیینه دور اندیش است

دو گروهی که به جنگند و ستیز نصرت آن راست که عفوش بیش است

16ـ عَوْنُکَ لِلضَّعیفِ اَفْضَلُ مَنِ الصَّدَقَهِ

(کمک کاری به ضعیف، افضل از صدقه است)

سخنی دارم از امام همام که مفید است بهر هر طبقه

دستگیری زناتوان و ضعیف بیقین بهتر است از صدقه

17ـ اَلمُومِنُ اِذَا اَحسَنَ اِسْتَبْشَرَ وَ اِذا اَسٰاءَ اِسْتَغْفَرَ

(مومن چنان است که اگر نیکی کند خرسند گردد، و اگر بد کند بخشایش طلبد)

گرز بخت بد به کس بد کرده ای هان! مشو نومید از درگاه ربّ!

مومن ار نیکی کند شادان شود ورکند بد، می‌کند بخشش طلب

18ـ اَلْمُسْلِمُ، اَلَّذی سَلِمَ المُسِلمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَ یَدِهِ

(مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش به سلامت باشند)

شنو پند فرزند موسی بن جعفر امام بحق، ماه برج امامت

کسی هست مسلم که باشند مردم زدست و زبانش به امن و سلامت

19ـ لَیْسَ مِنّٰا مَنْ لَمْ یامَنْ جٰارُهُ بوائِقَهُ

(کسی که همسایه از شر وی ایمن نباشد، از ما نیست)

به همسابه نیکی کن ای نیکمرد که همسایه را بر تو حقها بود

از آن کس که همسایه ایمن نبود بفرمود مولا: نه از ما بود

20ـ اَلتَّوٰاضُعُ اَنْ تُعْطِیَ النٰاسَ مِن نَفسِکَ مٰا تُحِبُّ اَنْ یُعطوکَ مِثلَهُ

(فروتنی آن بود که به مردمان کنی که خواهی با تو آن کنند)

چنان سرکن ای دوست با نیک و بد: که باشد ز تو نیک و بد در امان

تواضع چنان کن به خلق خدای که خواهی کند خلق با تو چنان

21ـ مِنْ عَلٰاماتِ الْفَقیهِ، اَلْحُکْمُ، وَالْعِلمُ وَالصَّمتُ

(از نشانه های فقیه، قضاوت بحق و علم و سکوت است)

بصیر باش به احکام دینِ حق که خدای از آن فقیه که، دانا به حکم اوست، رضاست

نشانه های فقاهت به نزد پیر خرد: قضاوت بحق و دانش و سکوت بجاست

22ـ اَلصَّفْحُ الجَمیلُ، اَلْعَفْوُ مِنْ غیرِ عِتابٍ

(نیکو در گذشتن، آن باشد که کس را بدون عتاب ببخشایی)

عفو چون کرده ای، خطاب مکن! کار بی جا و ناثواب مکن!

وه چه نیکوست، عفو بی منت عفو کردی اگر، عتاب مکن!

23ـ لاَیَابیَ الْکَرامَهَ اِلّا الحِمارُ

(هدیه را که در آن منت نباشد جز احمق، رد نمی کند)

بشنو کلام نغز فرزند پیمبر گفتار او روشنگر دلهای تار است:

جز مردم احمق نتابد رخ زاحسان هرکس کند احسان مردم رد، حمار است

GetBC(24);

  • سیتی جاوا
  • مهریه